مقدمه :
نقش آموزش وپرورش دربازسازی جامعه قرنهاست که موردتوجه متفکران وصاحبنظران بزرگ بوده است و قدمت آن به اندیشمندانی نظیرسقراط و افلاطون و متفکران بعداز آنها برمی گردد. افلاطون در کتاب خود «جمهوری» آموزش وپرورش را وسیله ای برای ساختن یک جامعه بهتر می داند. آگوستین درکتاب «شهرخدا» یک مسئله بازسازی گرایانه را- به این شکل که آیا اهداف آرمانی قابل تحقق هستند- مطرح کرد. مارکس معتقد بود که آموزش وپرورش وسیله ای برای حمایت از طبقه حاکم از طریق برنامه های درسی صریح وپنهان است و بر آن بود که آموزش وپرورش می تواند تهدید کننده منافع ثروتمندان باشد واز این طریق به انسانها خدمت کند. صاحبنظران بزرگ آموزش وپرورش در ایالات متحده از قبیل هوراس مان،فرانسیس پارکروجان دیوییهم به آموزش وپرورش به عنوان راهی برای تغییر هم از جهت فردی وهم ازجهت اجتماعی می نگریستند- هرچند که بیشتر آنها اصلاح طلب بودند تا انقلابی(مک نیل،۲۰۰۶،ص۳۸).