مقدمه :
بسیاری از تحقیقات نشان داده اند که عدم توفیق نظام های تربیت را باید در کمبود الگوها و برنامه روشن و واضح در وظایف مربیان پرورشی که به گونه ای ریشه در فقدان مبانی نظری فعالیت های تربیتی دارد جستجوکرد چرا که هرگونه برنامه، الگو وشرح وظایفی بر اساس یک مبنا وبه تعبیر دیگر چارچوب نظری تهیه می شود. مقوله تربیت از ابتدایی و اساسی ترین نیازهای زندگی بشری است ونه تنها تربیت لازمه جدایی ناپذیر زندگی که متن بوده است وبلکه زندگی از گهواره تا گورش جلوه ای از آن است . انسان در پرتو تربیت صحیح است که به عنوان موجودی هدفمند و اندیشه ورز به اهداف و آرمان های خود دست یازید و قله رفیع سعادت مطلوب خویش را فتح می نماید(پور محمودی، ۱۳۹۰،ص۱۰).